هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه سن داره

هامان هستی مامان

گدای نابینا

روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنيد. روزنامه نگارخلاقي از کنار او مي گذشت، نگاهي به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت آن را برگرداند و اعلان ديگري روي آن نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و آنجا را ترک کرد.عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صداي قدم هاي او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته، بگويد که بر روي آن چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب...
18 اسفند 1389

سپاس

خدای مهربانم ... ! تنها تمنای من از دریای مهرت ... تنها خواهش من از وسعت بخشندگی ات ... تنها نیاز من از بیکرانگی قدرتت ... این ست که ... ! بهترین ها را در لحظه لحظه زندگی ام به من و خانواده ام هدیه کنی . و بگذار تا طعم آرامش و عشق را برای همیشه بچشیم .  خدای مهربانم ... ! برای هر آنچه که به من عطا کردی شکرو سپاس بی نهایت مرا بپذیر ! ...
18 اسفند 1389

سپاس

خدای مهربانم ... ! تنها تمنای من از دریای مهرت ... تنها خواهش من از وسعت بخشندگی ات ... تنها نیاز من از بیکرانگی قدرتت ... این ست که ... ! بهترین ها را در لحظه لحظه زندگی ام به من و خانواده امهدیه کنی . و بگذار تا طعم آرامش و عشق را برای همیشه بچشیم . خدای مهربانم ... ! برای هر آنچه که به من عطا کردی شکرو سپاس بی نهایت مرا بپذیر ! ...
18 اسفند 1389

تولد

اوج شکوه یک زن ٬ زیبا لحظه ایست که طنین دلنواز گریه نوزادش....اورا مادر خطاب میکند    عزیزم تولدت پیشاپیش مبارک  کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنم  که خود گنجینه زیبایی های عالمی     ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت  چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر     گویم.. ؟   چگونه کهکشان بیکران احساسم را در کلامی بیان     کنم..؟     ای ظرافت تپش قلب چکاوک....  ای بهترین بهانه برای بودن و تعالی ...
18 اسفند 1389

تولد

اوج شکوه یک زن ٬زیبا لحظه ایستکه طنین دلنواز گریه نوزادش....اورا مادر خطاب میکند عزیزم تولدت پیشاپیشمبارک کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنم که خود گنجینه زیبایی های عالمی ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گویم.. ؟ چگونه کهکشان بیکران احساسم را در کلامی بیان کنم..؟ ای ظرافت تپش قلب چکاوک.... ای بهترین بهانه برای بودن و تعالی من.... تو را بر رفیع ترین قله احساسم قرار داده و با تمام وجود فریاد بر می آورم که روشن ترین فرداها ت...
18 اسفند 1389

تو رو دوست دارم عجیب ...

تقدیم به یگانه وجودی که از وجودم به وجود آمد: تو رو دوست دارم مثل           حس نجیب خاک غریب تو رو دوست دارم مثل          عطر شکوفه های سیب تو رو دوست دارم عجیب          تو رو دوست دارم زیاد ...
18 اسفند 1389

تو رو دوست دارم عجیب ...

تقدیم به یگانه وجودی که از وجودم به وجود آمد: تو رو دوست دارم مثل حس نجیب خاک غریب تو رو دوست دارم مثل عطر شکوفه های سیب تو رو دوست دارم عجیب تو رو دوست دارم زیاد ...
18 اسفند 1389

باران

هوا گرفته بود                باران می بارید                                   کودکی آهسته گفت: خدایا گریه نکن درست میشه! ...
17 اسفند 1389